اشتباه من این بود ...
هر کجا رنجیدم ..
خندیدم ... لبخند زدم ...
فکر کردند درد ندارد !
سنگین تر زدند ضربه ها را ...!!
گاهی دلم می خواهد
خرمایی بخورم و فاتحه ای بخوانم برای روحم !
شادیش ارزانی کسانی
که رفتنش را آرزو می کنند ... !
رویاهایم را امشب پشت در می گذارم ...
بیچاره رفته گر !
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
چه بار سنگینی دارد ...
خدای من اگر تمام خلق گرگ های هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد ..
تو مهربان و جاودان آسیب ناپذیر من هستی ..
ای پناه گاه ابدی تو میتوانی جانشین همه بی پناهی ها شوی ...!
دکتر علی شریعتی
اینجا جای من نیست .
بر روی این زمین غریبم ، این آسمان سقف خانه من نیست .
نباید به اینجا می آمدم ، اینجا تبعیدگاه من است .
چه گناهی مرا به این غربت دور رانده است ؟
دکتر علی شریعتی
زخمی در پهلویم است
که روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب می خورم
و همه گمان می کنند که من دارم می رقصم !